شمارۀ116نشریۀ وقایع اتفاقیه
|خیال |جایی برای غیرواقعیزیستن
داستان مسیر است! جستاری برآمده از تجربۀ زیسته یک ماهۀ سردبیر در قبال سوژۀ محوری و آنچه در هر شماره به وقوع پیوسته یا به هر دلیلی به سرانجام نرسیده است.
آدم وقتی روی پای خودش میایستد، تمامش را میگذارد تا دوام بیاورد. نه فقط تمامِ خودش، تمامِ همهچیزش را. از درآوردن تهِ خمیردندان بگیر، تا بهکارگرفتن آخرین سلولهای مغزش برای رفع نشتی لولهی آب. یک روز حتی به خودت میآیی و میبینی دیگر اشکی هم نمانده که...
آدم وقتی روی پای خودش میایستد، تمامش را میگذارد تا دوام بیاورد. نه فقط تمامِ خودش، تمامِ همهچیزش را. از درآوردن تهِ خمیردندان بگیر، تا بهکارگرفتن آخرین سلولهای مغزش برای رفع نشتی لولهی آب. یک روز حتی به خودت میآیی و میبینی دیگر اشکی هم نمانده که نریخته باشی. خودت ماندهای و هزاران کار نکرده، پروژههای عقبمانده، ایمیلهای پاسخ داده نشده، جستارهای نخوانده و...
مفاهیم یا آنچناناند که هستند یا آنچناناند که ما میفهمیم و معنایشان میکنیم. زیستنگاری روایت تجربۀ زیستۀ هر نویسنده است در پیوستگی با مفاهیم محوری هر شماره و چرخیدن در ابعاد مختلف آن مفهوم و توصیف بههمپیوسته و هدفمندکردهها، دیدهها، شنیدهها و چشیدههایش.
دیگر نیازی ندارم تا در یک فضای آرام، چشمهایم را ببندم و با نفسی عمیق دروازهی خیالم را باز کنم تا با رویاپردازی و افکارِ دلخواهم در آسمان آرمانشهرم پرواز کنم. این را وقتی فهمیدم که در حین جلسهای مهم، در خیالم مشغولِ پیادهروی در خیابان مورد علاقهام بودم....
دیگر نیازی ندارم تا در یک فضای آرام، چشمهایم را ببندم و با نفسی عمیق دروازهی خیالم را باز کنم تا با رویاپردازی و افکارِ دلخواهم در آسمان آرمانشهرم پرواز کنم. این را وقتی فهمیدم که در حین جلسهای مهم، در خیالم مشغولِ پیادهروی در خیابان مورد علاقهام بودم. هر چقدر بحث پیش میرفت، قدمهایم بیشتر به ادامهی آن مسیر تاکید میکرد و حتی ادامهی تلاشهایم برای برگشتن به...
پیرمرد نیمهدیوانهای در پارک محلهمان هست که فکر میکند محمدعلی فروغی است، بهخاطر همین توهمش هم مدتی در بیمارستان چهرازی بستری بوده، اهالی محل بهش میگویند «علی وزیر»، انگار که قبل از انقلاب دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران بوده و از طرفداران دو آتیشهی فروغی....
پیرمرد نیمهدیوانهای در پارک محلهمان هست که فکر میکند محمدعلی فروغی است، بهخاطر همین توهمش هم مدتی در بیمارستان چهرازی بستری بوده، اهالی محل بهش میگویند «علی وزیر»، انگار که قبل از انقلاب دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران بوده و از طرفداران دو آتیشهی فروغی. حالا اینکه چرا و چگونه به این وضع افتاده، الله اعلم. علی وزیر اهالی محل را مثل اعضای کابینه و دربار...
من باور دارم تو در گوشهی خیال نفس میکشی اما، نه صدا و نه حضوری از تو در این دنیای واقعی حس نمیشود. کاش همه نظارهگر این پردهی خیال من بودند تا به وجودیت تو شک نکنند. خیال سرزمینی برای من ساخته است که حاضر به ترک آن نیستم. اینجا روزها با عطر گلهای یاس و...
من باور دارم تو در گوشهی خیال نفس میکشی اما، نه صدا و نه حضوری از تو در این دنیای واقعی حس نمیشود. کاش همه نظارهگر این پردهی خیال من بودند تا به وجودیت تو شک نکنند. خیال سرزمینی برای من ساخته است که حاضر به ترک آن نیستم. اینجا روزها با عطر گلهای یاس و نان تازه شروع و شب با عطر شببوهای باغچهی امیدمان در کنار هم پایان میگیرد. تمام این جهان را برای از یاد...
همۀ آدمها قصههای خودشان را دارند. قصهها و تجربیاتی برآمده از آنچه که دیدهاند و آنگونه که درک کردهاند. حرفنگاری شراکت است در تصاویر و ادراکات آدمهایی که در جایی خاص از زندگی ایستادهاند که ارتباط روشنی با موضوع اصلی دارد.
در فرهنگ لغت، کلمات زیادی در تعریف خیال آمده است؛ گمان، تخیل، اندیشه، تصور و چندینتای دیگر. اینها معانی عمومی کلمهی خیال هستند اما من فکر میکنم که خیال در دنیای شخصی هر آدمی و در دورههای مختلف زندگیاش معنای اختصاصی پیدا میکند. خیال گاهی پناهبردن به...
در فرهنگ لغت، کلمات زیادی در تعریف خیال آمده است؛ گمان، تخیل، اندیشه، تصور و چندینتای دیگر. اینها معانی عمومی کلمهی خیال هستند اما من فکر میکنم که خیال در دنیای شخصی هر آدمی و در دورههای مختلف زندگیاش معنای اختصاصی پیدا میکند. خیال گاهی پناهبردن به گذشتهایست که پذیرش تمامشدن آن را نداریم؛ گاهی شیرینیِ لحظهی حال را دو چندان میکند، و گاهی هم سپریست در...
تجربیات دیگران، بهخصوص که در فضا و زمان دیگری روزگار بگذرانند؛ همواره بسیار متفاوت و شایان است. دیگرنگاری، برگردان فارسی تجربیاتیست که در موضوع اصلی بیان شده اما به زبانی دیگر و قابل لمس کردن زاویهای دیریاب از موضوع اصلی برای مخاطب.
این یادداشت، برگردان متنیست با عنوان When Daydreaming Replaces Real Life By Jayne Bigelsen and Tina Kelley که در آوریل ۲۰۱۵ در وبسایت The Atlantic منتشر شده است. هشتساله که بودم هروقت تنها میشدم در حیاط خانهمان بازی مخصوص خودم را بازی میکردم. در...
این یادداشت، برگردان متنیست با عنوان When Daydreaming Replaces Real Life By Jayne Bigelsen and Tina Kelley که در آوریل ۲۰۱۵ در وبسایت The Atlantic منتشر شده است. هشتساله که بودم هروقت تنها میشدم در حیاط خانهمان بازی مخصوص خودم را بازی میکردم. در ظاهر داشتم قدم میزدم و طناب کوتاهی که در دست داشتم را تکان میدادم. اما حقیقت این بود که در ذهنم مشغول بازسازی...
تاریکی فقدان نور است!. نور معنا میدهد به اشکال بیمنظور و بیمعنی گمشده در ازدحامها تصاویر و اشکال پیرامونی ما. نورنگاری، روایتیست از تاباندن نور و منظور به قابهایی برگزیده از سوژه هر شماره و گزارشی مبتنیبر تصویر از تجربه یا فقدانی مرتبط با موضوع محوری.
ممکن است من هم روزی خود را در آیینهای نابرابر ببینم. ممکن است شما هم روزی خود را در آیینهای نابرابر ببینید. مثل اتفاقی که برای «مش حسن» افتاد وقتی گاوش مرد. همهی ما در زندگی شخصی و اجتماعیمان با لحظات ناخوشایند و پرتنشی روبرو می شویم. نحوهی مواجهی ما...
ممکن است من هم روزی خود را در آیینهای نابرابر ببینم. ممکن است شما هم روزی خود را در آیینهای نابرابر ببینید. مثل اتفاقی که برای «مش حسن» افتاد وقتی گاوش مرد. همهی ما در زندگی شخصی و اجتماعیمان با لحظات ناخوشایند و پرتنشی روبرو می شویم. نحوهی مواجهی ما با مشکلات کاملا بستگی به روحیات خودمان دارد. روحیهای که اگر شکننده باشد و در کنترلش نابلد باشیم، ممکن است...
گشتن در بین روزآمدهای مربوط و نامربوط به محور موضوعیست؛ برگزیدن نکتهای دارای محل تأمل و تشریح تأثیرات آن بر مسیر زندگی و جهانبینی ما. روزنگاری، حیات خلوت موضوعاتیست که نه میتوان نادیده گرفت؛ نه در قالب موضوع اصلی میگنجد.
بحث خیال که باشد آدمی سلیمان میشود؛ سوار بر قالیچه. طیالارض میکند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم نمیتوانند مانعی برای او ایجاد کنند. انسان به عنوان موجودی متوهم، همیشه گمانهایی را در سر میپروراند که در واقع اگر این قوه را از او بگیرند، توانی برای...
بحث خیال که باشد آدمی سلیمان میشود؛ سوار بر قالیچه. طیالارض میکند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم نمیتوانند مانعی برای او ایجاد کنند. انسان به عنوان موجودی متوهم، همیشه گمانهایی را در سر میپروراند که در واقع اگر این قوه را از او بگیرند، توانی برای ادامه دادن ندارد. تنیدن حلقههای خیال در یکدگیر میتواند انسان را از سرریز شدن کاسه صبر و تمامشدن جوهر حوصله...
- بیا وانمود کنیم اتفاقی نیفتاده. - احمقانهست. یه نگاه به خودت بنداز. - تموم آینهها پر شده از تو، چجوری به خودم نگاه کنم؟ - این حرفو نزن. این من نیستم که مانع دیدهشدنت شدم. این چشمِ راستِ بیجونته که نمیذاره این همه اشتباه رو ببینی. - بیخیال! من الان...
- بیا وانمود کنیم اتفاقی نیفتاده. - احمقانهست. یه نگاه به خودت بنداز. - تموم آینهها پر شده از تو، چجوری به خودم نگاه کنم؟ - این حرفو نزن. این من نیستم که مانع دیدهشدنت شدم. این چشمِ راستِ بیجونته که نمیذاره این همه اشتباه رو ببینی. - بیخیال! من الان تو اوجِ خوب بودنم. فراتر از تصورات تو. این چه تلاش بیحاصلیه برای بد کردنش؟ خسته نشدی از این تکرار مکرر؟ -...
او آدم خیالبافی بود. نمیدانم از چه موقعی، اما از وقتی یادم میآید، خیالبافیهای زیادی داشت. اسمش پرهام بود. همیشه میگفت: «میدونی خوبی خیال چیه؟» میگفتم: «چیه؟» میگفت: «اینکه خیال، نشد نداره. هر جا بخوای، همونجایی. دلتنگیها تموم میشن، هرچی بخوای...
او آدم خیالبافی بود. نمیدانم از چه موقعی، اما از وقتی یادم میآید، خیالبافیهای زیادی داشت. اسمش پرهام بود. همیشه میگفت: «میدونی خوبی خیال چیه؟» میگفتم: «چیه؟» میگفت: «اینکه خیال، نشد نداره. هر جا بخوای، همونجایی. دلتنگیها تموم میشن، هرچی بخوای داری، آرزوها برآورده میشن. اصلاً تو فقط کافیه بخوای.» میدانستم که منظورش از خیال، تصویر رسیدن به دختریست...
نسیمی که آرام میوزد به هر روزنی سر میکشد تا ناآرامی را آرامش بخشد و بر دل مجروحی مرهم نهد. شاید نتوان کسی را پیدا کرد که خنکای این نسیم صورتش را نوازش نداده باشد. میخواستم دوباره خودم را در معرض وزش این باد صبا قرار دهم و در دنیای رویا غرق شوم. ...
نسیمی که آرام میوزد به هر روزنی سر میکشد تا ناآرامی را آرامش بخشد و بر دل مجروحی مرهم نهد. شاید نتوان کسی را پیدا کرد که خنکای این نسیم صورتش را نوازش نداده باشد. میخواستم دوباره خودم را در معرض وزش این باد صبا قرار دهم و در دنیای رویا غرق شوم. «کافکا در کرانه» را تمام کردم، یکجا و بیوقفه. انگار با باز کردنِ کتاب، گوی شیشهای براقی نمایان شد و مرا به...