شمارۀ106نشریۀ وقایع اتفاقیه

|حکایت کاغذها و قلم‌ها |درباره‌ی نوشتن

راه‌نگاری
راه‌نگاری symbolic icon

داستان مسیر است! جستاری برآمده از تجربۀ زیسته یک ماهۀ سردبیر در قبال سوژۀ محوری و آنچه در هر شماره به وقوع پیوسته یا به هر دلیلی به سرانجام نرسیده است.

همیشه گمان می‌کنیم ایده‌های بلندپروازانه زمان و مکان مشخصی دارند؛ مثلاً آن فکری که ناگهان سر می‌رسد و تحولی را رقم می‌زند، احتمالاً جایی میان خیال‌پردازی‌های شبانه و لحظه‌هایی است که همه‌چیز دست‌یافتنی به نظر می‌رسد. همان وقت‌ها که ذهن در بی‌انتها پرسه می‌زند، داده‌ها را جمع می‌کند و به رؤیاهایی پیوند می‌زند که هنوز وجود ندارند، اما دوست داشتیم باشند. ایستگاهی که...

Snowflake

زیست‌نگاری
زیست‌نگاری symbolic icon

مفاهیم یا آن‌چنان‌اند که هستند یا آن‌چنان‌اند که ما می‌فهمیم و معنای‌شان می‌کنیم. زیست‌نگاری روایت تجربۀ زیستۀ هر نویسنده است در پیوستگی با مفاهیم محوری هر شماره و چرخیدن در ابعاد مختلف آن مفهوم و توصیف به‌هم‌پیوسته و هدفمندکرده‌ها، دیده‌ها، شنیده‌ها و چشیده‌هایش.

swipe_right icon

وقتی در مورد نوشتن و موفقیت در آن صحبت می‌شود، گویی باغبانی وجود دارد که از رمزوراز رُستنی‌ها باخبر است و دست مشتاقان را می‌گیرد و با خود به باغچه‌ی موعود می‌برد تا سرآغاز رویش هنری را نشان‌شان دهد. در این تمثیل، نویسندگی به باغچه می‌ماند. باغچه‌ای که نیازمند هم‌خوردن با خاک‌های غنی، کودهای قوی و توجهی نازپرورانه‌ست. این باغچه نباید لگد بخورد و مرز آهنی‌اش مخدوش و به...

swipe_left iconswipe_right icon

وقتی سر و کارت به کلمه‌ها می‌افتد، انگار که چند مهره‌ی اصلی را در یک مسابقه‌ی سنگین و بی‌رحم شطرنج یک آن از رقیبت بگیرند؛ دست‌ها و ذهنت باز می‌شود، قیدها به کنار می‌روند و منطق به طرز شگفت‌انگیز و دوست داشتنی‌ای ضعیف می‌شود. کسی که می‌خواهد واقعا ابرها را بیاورد بالای تخت اتاق خوابش و با انگشت شست پایش نظم آن‌ها را به هم بزند؛ می‌فهمد و می‌داند که از چه حرف...

swipe_left iconswipe_right icon

در ذهنش، خیال، با درد نسبتی دور داشت؛ و از سمتی دیگر در جغرافیای کودکی‌اش، نوشتن امری بدیهی نبود. انگار یک دیوار چند‌هزارمتری بین‌شان باشد. دیواری که سایه‌‌ی بلندش تا آخرین درختِ منتهی‌ترین خانه‌‌ی آن جغرافیا کشیده شده بود. در گرماگرمِ روزهایی که می‌گذشت، او را زیر طاق‌ها می‌یافتی که به‌سان چکاوک‌های کوچک، خیالاتش را زمزمه می‌کرد. آن‌جا عروسکی که مژه‌ی چشم‌ِ چپش تکان...

swipe_left iconswipe_right icon

دوازده آگوست: اندوه ما غریب نبود که راه گم کرده باشد، مسافر نبود که بیاید نفسی تازه کند و برود، اندوه ما ولگردی بود باده به دست، خمار که می‌شد دیوارهای خانه را خنج می‌کشید. اندوه ما هفته‌ی پیش کف کفش‌های پدربزرگ چسبیده بود، این هفته به دستان مادربزرگ، فردا هم لابد فلانی را می‌گیرد و به ماشین می‌کوباند. اندوه ما غریب نیست، او با ما زاده شده، رشد می‌کند و احتمالا هرگز...

swipe_left iconswipe_right icon

از روی زمین که به بالا نگاه کنی قصه‌ها طور دیگری‌اند. هرکسی آن روزهای پاییزی سال ۷۳ از محوطه بیمارستان هفده شهریور عبور می‌کرد، اگر دل و دماغش را داشت که به بالا نگاهی بیندازد، اگر درد و اندوه عزیزش هنوز کمرش را نشکسته بود و امیدش را از آسمان نبریده بود، پنجره‌های روشنی می‌دید با تصاویر کودکانه‌ی رنگی. آن بالا اما قصه به شیرینیِ تصویری که از این پایین دیده می‌شد...

swipe_left iconswipe_right icon

از هشت صبح که از خانه بیرون رفتم و نه‌و‌نیم که شب برگشتم، بعد از کشیدن دست‌ورویی به صورتم و بعد کیف و آخر اتاقم، پشت میز نشستم و تقویم کوچکم را باز کردم. این تقویم را آخرهای سالِ قبل خریدم. یادم مانده که جمعه بود و برای خریدن کتابی تازه‌منتشرشده، به کتاب‌فروشیِ نزدیکی رفتم و کتابی را که می‌خواستم پیدا نکردم. راهم را دورتر کردم به‌سمتِ کتاب‌فروشیِ دیگری که اطمینان...

swipe_left iconswipe_right icon

آن‌چه تحت عنوان نوشتن در اثنای زندگی تجربه کرده‌ام همیشه میانجی‌گری برای پیوند من با گذشته و حتی آینده‌ام بوده. نوشته‌ام که از یاد نبرم آن‌ها که در خاطرم عزیز اند و نوشته‌ام که فراموش کنم، بسیارها بسیار را... . زمان هرچه‌قدر کمر همّت برای فراموشی تجربه‌ای زیسته و رویاهایم بسته، باز کلماتی که به قلم در آورده‌ام یاد آن‌ را به وسعت و وضوح احساسِ بدیع روز اول، متبادر...

swipe_left iconswipe_right icon

زمانی‌که انسان برای برقراری ارتباط، کلمات را ابداع می‌کرد نمی‌دانست که این کلمات اگرچه امکاناتی برای انتقال پیام و احساسات و افکار در اختیارش می‌گذارند، ولی شاید روزی آن‌قدر در همین کلمات غرق شود که به سختی بتواند آن‌ها را بفهمد؛ و حال ما انسان‌های امروزی، کماکان برای درنوردیدن مرزهای ارتباطات تلاش می‌کنیم و به شکل دیکتاتورمآبانه‌ای به سمت برون‌گرایی تشویق می‌شویم،...

swipe_left iconswipe_right icon

همیشه «اولین‌ها» یاد آدم می‌مانند. اولین جاها، اولین آدم‌ها که هرکدام کردار و پندار متفاوت و بعضاً متضادی دارند، اولین خاطرات و اولین تجربه‌ها. اولین تجربه‌ی‌ جدی‌ام در نوشتن برمی‌گردد به زمانی‌که شاید ۱۳ یا ۱۴ساله بودم؛ در کلاس نویسندگی و داستان‌نویسیِ کانون‌ پرورش‌ فکری‌ کودکان‌‌و‌نوجوانان. یادم هست که مربی خوش‌لبخندمان، خانم سلامی، تاکید می‌کرد که حتماً...

swipe_left icon

همه‌ی ما مقدار زیادی کنجکاوی در وجودمان هست. بعضی از ما کنجکاوی‌مان را به‌واسطه‌ی خاصیت مغناطیسیِ امور روزمره از دست می‌دهیم. و بعضی‌هامان، سرافکنده از گشتن و به هیچ رسیدن، رهایش می‌کنیم. بعضی‌هامان، آن‌چنان در پی‌اش می‌گردیم که غرق می‌شویم و به بهای دانستن، روح‌مان را از دست می‌دهیم. زندگی روزمره و شنا در سطح را از دست می‌دهیم؛ چون آن پایین، در کفِ اقیانوس، غرق...

SnowflakeSnowflake

حرف‌نگاری
حرف‌نگاری symbolic icon

همۀ آدم‌ها قصه‌های خودشان را دارند. قصه‌ها و تجربیاتی برآمده از آنچه که دیده‌اند و آنگونه که درک کرده‌اند. حرف‌نگاری شراکت است در تصاویر و ادراکات آدم‌هایی که در جایی خاص از زندگی ایستاده‌اند که ارتباط روشنی با موضوع اصلی دارد.

شادی اسعدی، کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی ۹۸ فرناز علی‌زاده، کارشناسی روانشناسی ۹۸ رومینا مالوف، کارشناسی حقوق ۹۹ من معمولاً وقتی مجبور هستم، می‌نویسم؛ زیرا در این حالت فشار بالا می‌رود و در این وضعیت اطمینان کافی دارم که چیزی در ذهن من بالغ شده است و می‌توانم آن را بنویسم. وقتی در حال نوشتن هستم، نمی‌خواهم کار دیگری انجام دهم. بیشتر اوقات بیرون نمی‌روم، در...

SnowflakeSnowflakeSnowflake

دیگرنگاری
دیگرنگاری symbolic icon

تجربیات دیگران، به‌خصوص که در فضا و زمان دیگری روزگار بگذرانند؛ همواره بسیار متفاوت و شایان است. دیگرنگاری، برگردان فارسی تجربیاتی‌ست که در موضوع اصلی بیان شده اما به زبانی دیگر و قابل لمس کردن زاویه‌ای دیریاب از موضوع اصلی برای مخاطب.

در نوامبر ۲۰۲۰، پس از انتشار مجموعه یادداشت‌های باراک اوباما درباره‌ی وقایع دورانِ ریاست جمهوری‌اش، گفته شد که او تمامی آن ۷۶۰ صفحه را با خودکار و روی ورقه‌های زردرنگ نوشته بوده است. این را خودش هم در کتاب «سرزمین موعود» تایید می‌کند: «من دوست دارم کلماتم را خودم بنویسم؛ تایپ کردن، پیش‌نویس‌هایم را بیش از حد زیبا می‌کند و افکارم را شسته‌رفته‌تر از آن‌چه هست، نشان...

SnowflakeSnowflakeSnowflakeSnowflake