
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | مریم مصدقیان، مرضیه حقی، یلدا غیور، بردیا محبی صمیمی، مهدی عارفیان، مهدی نعیمیان راد، قاسم فتحی، مژده مقیسه، علی فدوی اسلام.
از ابتدای تاریخ، خباثت همچو سایهای همراه بشر بوده است. سایهای که چه در روشنای روز و چه در تاریکی شب، فرصتش را مییابد و پدیدار میشود تا با سرمای حضورش آدمی و دنیایش را ماتومبهوت کند. گاهی سر از وادی شیطنت درمیآورد تا با لبه قابل تحملش ختم به آسی کردن یک یا چند تن از نزدیکان شود و گاهی شمشیری میشود که تا همیشه در تن رنجور تاریخ باقی میماند. شمارهی ۱۲۳ وقایع اتفاقیه داستان رخنماییهای خباثتیست که از ملزومات همیشگی دنیا است.
نوازشهای بیرحمانه
Cruel Caresses
دربارهی خباثت
On Wickedness
شمارۀ 123
اسفند ۱۴۰۴
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | مریم مصدقیان، مرضیه حقی، یلدا غیور، بردیا محبی صمیمی، مهدی عارفیان، مهدی نعیمیان راد، قاسم فتحی، مژده مقیسه، علی فدوی اسلام.
از ابتدای تاریخ، خباثت همچو سایهای همراه بشر بوده است. سایهای که چه در روشنای روز و چه در تاریکی شب، فرصتش را مییابد و پدیدار میشود تا با سرمای حضورش آدمی و دنیایش را ماتومبهوت کند. گاهی سر از وادی شیطنت درمیآورد تا با لبه قابل تحملش ختم به آسی کردن یک یا چند تن از نزدیکان شود و گاهی شمشیری میشود که تا همیشه در تن رنجور تاریخ باقی میماند. شمارهی ۱۲۳ وقایع اتفاقیه داستان رخنماییهای خباثتیست که از ملزومات همیشگی دنیا است.

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | عارف قندیپور، یکتا کارگر، مهناز فلاح، رمیصا علیخوردی، علیرضا یزدیانی، انیسه عبدالرزاقی، آزاده صفاریزدی، سجاد قربانی دیسفانی، علی خسروآبادی، هدیه سادات میرمرتضوی، یاسمن اللهدادی، بردیا محبی صمیمی، نیلوفر قاآنی، محسن عوضوردی، محمدامین پوراحمدی.
اگر گفتهی امرسون را بپذیریم که دانش تنها زمانی ارزش دارد که انتقال پیدا کند، دانشجو و دانشگاه امروزی با بیشازحد تخصصیکردن زبان خود، مسیری ضدارزش را پیموده است. ویژهنامهی علمیتخصصی وقایع اتفاقیه با هدف گسترش دانش باز و ژورنالیسم علمی روایتگری علم به زبان نهچندان پیچیده را برگزیده است. شمارهی ۱۲۲ وقایع اتفاقیه فراخوانیست برای ساده سخنگفتن از یافتهها، برای شنیدنیتر شدن علم.
کاوش در جغرافیای علم
Exploring the Geography of Science
ویژهنامه علمی-تخصصی
Special Scientific Issue
شمارۀ ۱۲۲
آذر ۱۴۰۳
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | عارف قندیپور، یکتا کارگر، مهناز فلاح، رمیصا علیخوردی، علیرضا یزدیانی، انیسه عبدالرزاقی، آزاده صفاریزدی، سجاد قربانی دیسفانی، علی خسروآبادی، هدیه سادات میرمرتضوی، یاسمن اللهدادی، بردیا محبی صمیمی، نیلوفر قاآنی، محسن عوضوردی، محمدامین پوراحمدی.
اگر گفتهی امرسون را بپذیریم که دانش تنها زمانی ارزش دارد که انتقال پیدا کند، دانشجو و دانشگاه امروزی با بیشازحد تخصصیکردن زبان خود، مسیری ضدارزش را پیموده است. ویژهنامهی علمیتخصصی وقایع اتفاقیه با هدف گسترش دانش باز و ژورنالیسم علمی روایتگری علم به زبان نهچندان پیچیده را برگزیده است. شمارهی ۱۲۲ وقایع اتفاقیه فراخوانیست برای ساده سخنگفتن از یافتهها، برای شنیدنیتر شدن علم.

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | ترانه علینیا، عذرا غنی، محسن عوضوردی، فاطمه حسینی، مهدی عارفیان، هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، عارف قندیپور، الیاس بهرامی.
گاهــی زندگــی بیآنکــه قولــی داده باشــد، فرصتــی دوبــاره پیــش پایمــان میگــذارد؛ بــرای گفتــن حرفــی کــه نگفتیـم و راهـی کـه نرفتیـم و ماندنـی کـه جرأتـش را نداشـتیم. فرصتهـای دوبـاره همیشـه با صـدای بلند، در هیاهـوی بخشـایشهای نمایشـی یـا بازگشـتهای پرطمطـراق نمیآینـد. فرصـت دوبـاره آرام، در لابـهلای یـک پشـیمانیِ رسـوبکرده، گاهـی در سـکوت یـک نـگاه و گاهـی در سـکوت سـنگین یـک دلتنگـی خـودش را نشـان میدهـد. ایـن شـماره از وقایـع اتفاقیـه، سـفری اسـت بـه درون آن لحظههـای نادیدنـی؛ جایـی کـه فرصـت دوبـاره نـه فقـط امـکان تکـرار، کـه مجـال دگرگونشـدن اسـت. در روایتهـای ایـن شـماره، زندگـی بـار دیگـر بـه مـا یـادآوری میکنـد کـه هیـچ پایانـی همیشـه پایـان نیسـت و بازسـازی، ترمیـم و تغییـر، گاهـی درسـت در دل شکسـت و ازدسـتدادن روی میدهنـد. اگـر جایـی از زندگیتـان ایسـتادهاید و دلتان خواسـته برگردیـد، از نـو بسـازید، یـا فقـط کمـی بیشـتر بمانیـد، صفحـات ایـن شـماره از وقایـع اتفاقیـه را ورق بزنیـد. آخرین قایقهایی است که عزم سفر دارند آیا جایی هست؟ که من از پرسهزدن در ایستگاههای جنون خستهام و به جایی نرسیدم چشمانت آخرین فرصتهای از دست رفتهاند. (نزار قبانی)
در نوبت بعدی
For Next Time
دربارهی فرصت دوباره
On Second Chances
شمارۀ 121
مهر ۱۴۰۳
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | ترانه علینیا، عذرا غنی، محسن عوضوردی، فاطمه حسینی، مهدی عارفیان، هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، عارف قندیپور، الیاس بهرامی.
گاهــی زندگــی بیآنکــه قولــی داده باشــد، فرصتــی دوبــاره پیــش پایمــان میگــذارد؛ بــرای گفتــن حرفــی کــه نگفتیـم و راهـی کـه نرفتیـم و ماندنـی کـه جرأتـش را نداشـتیم. فرصتهـای دوبـاره همیشـه با صـدای بلند، در هیاهـوی بخشـایشهای نمایشـی یـا بازگشـتهای پرطمطـراق نمیآینـد. فرصـت دوبـاره آرام، در لابـهلای یـک پشـیمانیِ رسـوبکرده، گاهـی در سـکوت یـک نـگاه و گاهـی در سـکوت سـنگین یـک دلتنگـی خـودش را نشـان میدهـد. ایـن شـماره از وقایـع اتفاقیـه، سـفری اسـت بـه درون آن لحظههـای نادیدنـی؛ جایـی کـه فرصـت دوبـاره نـه فقـط امـکان تکـرار، کـه مجـال دگرگونشـدن اسـت. در روایتهـای ایـن شـماره، زندگـی بـار دیگـر بـه مـا یـادآوری میکنـد کـه هیـچ پایانـی همیشـه پایـان نیسـت و بازسـازی، ترمیـم و تغییـر، گاهـی درسـت در دل شکسـت و ازدسـتدادن روی میدهنـد. اگـر جایـی از زندگیتـان ایسـتادهاید و دلتان خواسـته برگردیـد، از نـو بسـازید، یـا فقـط کمـی بیشـتر بمانیـد، صفحـات ایـن شـماره از وقایـع اتفاقیـه را ورق بزنیـد. آخرین قایقهایی است که عزم سفر دارند آیا جایی هست؟ که من از پرسهزدن در ایستگاههای جنون خستهام و به جایی نرسیدم چشمانت آخرین فرصتهای از دست رفتهاند. (نزار قبانی)

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، علیاصغر غلامپور، ترانه علینیا، عارف قندیپور، مهدی عارفیان، الیاس بهرامی، محمدرضا هاشمی، ایلیا غلامی صومعهبزرگ، نگار موقرمقدم.
آدمـی همـواره در زندگـی بـه چیزهایـی علقـه دارد؛ بـه وطنـش، خانـوادهاش، خانـهاش. کار آنجایـی سـخت میشـود کـه مـا فقـط گمـان میکنیـم کـه بـه جایـی تعلـق داریـم، چـون از معلقبـودن میهراسـیم یـا فکـر میکنیـم اگـر بـه جایـی دیگـر، وطنـی دیگر یـا آدمـی دیگر متعلق شـویم از مـکان و شـخصیتهای اولیـه طرد میشـویم. گاهـیوقتهـا بـه جایـی یا کسـی خـود را میآویزیم تـا از تنهاییمان بکاهیم و بیشـتر مـورد توجه و تحسـین دیگران باشـیم. گاهی ممکن اسـت این وابسـتگی و دلبسـتگی به چیزی یا کسـی پابندمان شود؛ بهطوری که نتوانیم قدم جلو بگذاریم و یا دلمان را به شـخص اشـتباهی گره بزنیم و بعدها پشـیمان شـویم. تعلقداشــتن و علاقهمندبــودن بــه آدمهــا، مکانهــا و چیزهــای دیگــر از آن احساســات درونــیِ عمیــق اسـت کـه از کنـارش بـه راحتـی نمیتـوان گـذر کـرد؛ شـماره ۱۲۰ نشـریهی وقایـع اتفاقیـه از وجـوه مختلـف بـه روایـت و تعمـق در همیـن احسـاس مهـم میپـردازد؛ بـه مفهـوم «لنگرانداختـن در آبهـای ناشـناخته». و اگر تو تصمیم بگیری مرا در ساحل قلبی که ریشههایم در آن است، رها کنی، به خاطر داشته باش در آن روز و در آن ساعت دست به کار میشوم و ریشههایم را به جستجوی سرزمین دیگری میبرم. اما اگر تو با آن شیرینی خاصَت روزی احساس کردی به من تعلق داری، ای محبوبم! آن آتش همچنان در من شعلهور است. - پابلو نرودا
لنگرانداختن در آبهای ناشناخته
Anchoring In Uncharted Waters
دربارهی تعلق
On Belonging
شمارۀ 120
مرداد ۱۴۰۳
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، علیاصغر غلامپور، ترانه علینیا، عارف قندیپور، مهدی عارفیان، الیاس بهرامی، محمدرضا هاشمی، ایلیا غلامی صومعهبزرگ، نگار موقرمقدم.
آدمـی همـواره در زندگـی بـه چیزهایـی علقـه دارد؛ بـه وطنـش، خانـوادهاش، خانـهاش. کار آنجایـی سـخت میشـود کـه مـا فقـط گمـان میکنیـم کـه بـه جایـی تعلـق داریـم، چـون از معلقبـودن میهراسـیم یـا فکـر میکنیـم اگـر بـه جایـی دیگـر، وطنـی دیگر یـا آدمـی دیگر متعلق شـویم از مـکان و شـخصیتهای اولیـه طرد میشـویم. گاهـیوقتهـا بـه جایـی یا کسـی خـود را میآویزیم تـا از تنهاییمان بکاهیم و بیشـتر مـورد توجه و تحسـین دیگران باشـیم. گاهی ممکن اسـت این وابسـتگی و دلبسـتگی به چیزی یا کسـی پابندمان شود؛ بهطوری که نتوانیم قدم جلو بگذاریم و یا دلمان را به شـخص اشـتباهی گره بزنیم و بعدها پشـیمان شـویم. تعلقداشــتن و علاقهمندبــودن بــه آدمهــا، مکانهــا و چیزهــای دیگــر از آن احساســات درونــیِ عمیــق اسـت کـه از کنـارش بـه راحتـی نمیتـوان گـذر کـرد؛ شـماره ۱۲۰ نشـریهی وقایـع اتفاقیـه از وجـوه مختلـف بـه روایـت و تعمـق در همیـن احسـاس مهـم میپـردازد؛ بـه مفهـوم «لنگرانداختـن در آبهـای ناشـناخته». و اگر تو تصمیم بگیری مرا در ساحل قلبی که ریشههایم در آن است، رها کنی، به خاطر داشته باش در آن روز و در آن ساعت دست به کار میشوم و ریشههایم را به جستجوی سرزمین دیگری میبرم. اما اگر تو با آن شیرینی خاصَت روزی احساس کردی به من تعلق داری، ای محبوبم! آن آتش همچنان در من شعلهور است. - پابلو نرودا

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، نیلوفر قاآنی، سعیده ملکزاده، مهدی عارفیان، نگار آخوندزاده، یلدا غیور، شکیبا صاحب، سیما رشیدی، نرگس نجفی مقدم، ساجده ملکزاده، احمدرضا خدادای، علی فدوی اسلام.
سـایهی عـدم همـواره در ژرفـای اندیشـه بشـر وجـود داشـته اسـت؛ واژهای کـه مـرز باریـک میـان هسـتی و نیسـتی را ترسـیم میکنـد و پرسـشهای بنیادینـی را دربـاره ماهیـت وجـود، هویـت و سرنوشـت انسـان بـر زبـان مـیآورد. مـرگ، آن پایـان قطعـی اسـت کـه بـر هـر آغـاز خـط بطلانـی میکشـد. عـدم، آن مفهـوم انتزاعـی اسـت کـه بـه نبـود هـر چیـزی اشـاره دارد. نبـودن، بـه عنـوان حالتـی تهـی و خالـی از هرگونـه وجـود، نیـز بـا مفهـوم نیسـتی گـره خـورده اسـت. ایـن مفاهیـم، اگرچـه ترسـناک و مبهمانـد، امـا در عین حال، انسـان را بهسـوی زندگی، آفرینـش و جسـتجوی معنایـی عمیقتـر فـرا میخواننـد. شـماره صدونوزدهم وقایـع اتفاقیه دربــارهی همیــن مرزهاســت؛ مجموعــه تلاشهایــی بــرای زندگیکــردن «در آغــوش عــدم». پیشترها، روشنایی را خوب میشناختم بهتر از این دم، که میدیدمش این مرگ است که مرا در بر گرفته اما دانستنش بیتابم نمیکند. - امیلی دیکنسون
در آغوش عدم
Embraced By The Void
دربارهی نیستی
On Nothingness
شمارۀ 119
خرداد ۱۴۰۳
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، نیلوفر قاآنی، سعیده ملکزاده، مهدی عارفیان، نگار آخوندزاده، یلدا غیور، شکیبا صاحب، سیما رشیدی، نرگس نجفی مقدم، ساجده ملکزاده، احمدرضا خدادای، علی فدوی اسلام.
سـایهی عـدم همـواره در ژرفـای اندیشـه بشـر وجـود داشـته اسـت؛ واژهای کـه مـرز باریـک میـان هسـتی و نیسـتی را ترسـیم میکنـد و پرسـشهای بنیادینـی را دربـاره ماهیـت وجـود، هویـت و سرنوشـت انسـان بـر زبـان مـیآورد. مـرگ، آن پایـان قطعـی اسـت کـه بـر هـر آغـاز خـط بطلانـی میکشـد. عـدم، آن مفهـوم انتزاعـی اسـت کـه بـه نبـود هـر چیـزی اشـاره دارد. نبـودن، بـه عنـوان حالتـی تهـی و خالـی از هرگونـه وجـود، نیـز بـا مفهـوم نیسـتی گـره خـورده اسـت. ایـن مفاهیـم، اگرچـه ترسـناک و مبهمانـد، امـا در عین حال، انسـان را بهسـوی زندگی، آفرینـش و جسـتجوی معنایـی عمیقتـر فـرا میخواننـد. شـماره صدونوزدهم وقایـع اتفاقیه دربــارهی همیــن مرزهاســت؛ مجموعــه تلاشهایــی بــرای زندگیکــردن «در آغــوش عــدم». پیشترها، روشنایی را خوب میشناختم بهتر از این دم، که میدیدمش این مرگ است که مرا در بر گرفته اما دانستنش بیتابم نمیکند. - امیلی دیکنسون

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، نیلوفر قاآنی، عارف قندیپور، نگار موقرمقدم، علی فدوی اسلام، یلدا غیور، مهدی عارفیان، سعیده ملکزاده، متین خامسی تهرانی، امیرحسین ظهوریان وطن، مریم مقدم.
چیـزی کـه ارسـطو آن را قابـل اندازهگیری میدانسـت و مصداقـش را در نظم و تقـارن میدیـد، و اسـکار وایلـد در نبوغ و جـان کیتس در حقیقـت به دنبالش بــود، همــان چیــزی اســت کــه معیارهایــش قرنبهقــرن و دههبهدهــه و روزبـهروز در حــال تغییـر اســت. زیبایـی بــا معنـا و فهــمِ ماهیتهــا ارتبــاط دارد و تـلاش بـرای درک آن، تـاش بـرای روشـنکردن راههایـی اسـت کـه هنـر و زیبایـی بـر ادراک، احساسـات و تعامـلِ فکـریِ مـا بـا جهـان تأثیـر میٰگـذارد. شـماره ۱۱۸ وقایـع اتفاقیـه قدمـی اسـت بـرای ارائـهی تفسـیرهایی شـخصی از ایـن مفهـوم کمابیـش فسـلفی؛ تلاشـی بـرای ملاقـات بـا «افسـون گل سـرخ». به خود یاد دادم که عاقل باشم و ساده زندگی کنم وقتی برگهای گیاه روییده در مسیل رود خشخش میکنند و میوههای زرد و سرخ سماق کوهی بر زمین میافتند در باب ویرانی زندگی، زوال و زیبایی شعرهای شاد بگویم. - آنا آخماتووا
افسون گل سرخ
The Enchantment of The Rose
دربارهی زیبایی
On Beauty
شمارۀ 118
فروردین ۱۴۰۳
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، نیلوفر قاآنی، عارف قندیپور، نگار موقرمقدم، علی فدوی اسلام، یلدا غیور، مهدی عارفیان، سعیده ملکزاده، متین خامسی تهرانی، امیرحسین ظهوریان وطن، مریم مقدم.
چیـزی کـه ارسـطو آن را قابـل اندازهگیری میدانسـت و مصداقـش را در نظم و تقـارن میدیـد، و اسـکار وایلـد در نبوغ و جـان کیتس در حقیقـت به دنبالش بــود، همــان چیــزی اســت کــه معیارهایــش قرنبهقــرن و دههبهدهــه و روزبـهروز در حــال تغییـر اســت. زیبایـی بــا معنـا و فهــمِ ماهیتهــا ارتبــاط دارد و تـلاش بـرای درک آن، تـاش بـرای روشـنکردن راههایـی اسـت کـه هنـر و زیبایـی بـر ادراک، احساسـات و تعامـلِ فکـریِ مـا بـا جهـان تأثیـر میٰگـذارد. شـماره ۱۱۸ وقایـع اتفاقیـه قدمـی اسـت بـرای ارائـهی تفسـیرهایی شـخصی از ایـن مفهـوم کمابیـش فسـلفی؛ تلاشـی بـرای ملاقـات بـا «افسـون گل سـرخ». به خود یاد دادم که عاقل باشم و ساده زندگی کنم وقتی برگهای گیاه روییده در مسیل رود خشخش میکنند و میوههای زرد و سرخ سماق کوهی بر زمین میافتند در باب ویرانی زندگی، زوال و زیبایی شعرهای شاد بگویم. - آنا آخماتووا

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، شاهد بنیاسدی، امیرحسین حسنپور، الناز عباسیان، مهدی عارفیان، محمدسجاد کاشانی، الهام یوسفی، حانیه عامل.
دوراهیها همیشه تنها به چپ و راست نمیروند، به بالا و پایین هم ختم نمیشوند. دوراهیها در اصل تنها دو راه ندارند؛ هر مسیر از این دوراهیها میتواند ما را به سرزمین عجایب انتخابها ببرد. انتخاب، آن لحظهی جادوییِ سرنوشتسازی است که اثرش مثل ویروس همهگیر میشود و زندگیمان را در خود میبلعد. شمارهی ۱۱۷ وقایع اتفاقیه دربارهی گزینشهاست؛ دربارهی شعاع دایرهی انتخابهایمان،ترس ار تاثیر انتخابها و دربارهی زندگیکردن با دوراهیهای از پیش تعیینشده. اگر آزادانه مجال انتخابم بود، با رغبت جایی بر میگزیدم، در میانهی بهشت؛ و ترجیحاً جلوی درگاه آن! - فردریش نیچه
اینک انتخاب
Now, Choose!
دربارهی زندگیکردن با دوراهیها
On Living With Dilemmas
شمارۀ 117
بهمن ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، شاهد بنیاسدی، امیرحسین حسنپور، الناز عباسیان، مهدی عارفیان، محمدسجاد کاشانی، الهام یوسفی، حانیه عامل.
دوراهیها همیشه تنها به چپ و راست نمیروند، به بالا و پایین هم ختم نمیشوند. دوراهیها در اصل تنها دو راه ندارند؛ هر مسیر از این دوراهیها میتواند ما را به سرزمین عجایب انتخابها ببرد. انتخاب، آن لحظهی جادوییِ سرنوشتسازی است که اثرش مثل ویروس همهگیر میشود و زندگیمان را در خود میبلعد. شمارهی ۱۱۷ وقایع اتفاقیه دربارهی گزینشهاست؛ دربارهی شعاع دایرهی انتخابهایمان،ترس ار تاثیر انتخابها و دربارهی زندگیکردن با دوراهیهای از پیش تعیینشده. اگر آزادانه مجال انتخابم بود، با رغبت جایی بر میگزیدم، در میانهی بهشت؛ و ترجیحاً جلوی درگاه آن! - فردریش نیچه

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | مهتاب موسوی، امیرحسین حسنپور، متین خامسی تهرانی، الناز عباسیان، امین خسروشاهی، مرضیه حقی، شاهد بنیاسدی، یلدا غیور، نگار آخوندزاده، هنگامه الهیفرد، مهدی عارفیان.
همهی ما، بارها و بارها در سرزمین بیمرز خیال قدم زدهایم و شاید روزهای بسیاری اتمسفر جهان خیالی، به ما اجازهی تنفس در تنگنای جهان واقعیت را داده است. خیال، شکستنِ جدارههای قطور واقعیت است در ذهن. مانند پَرزدن موجودات اساطیری، قدرت هنرمندانهی تصور را به رخ میکشند تا اثبات کند انسان، چیزی بیش از حواس پنجگانه است. شمارهی ۱۱۶ وقایع اتفاقیه کنکاشیست در محدودهی بینهایت خیال. ما با خیال زندهایم. واقعیت همان خط صاف تکراری همیشگی است که فقط راه برگشت ندارد اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان را قابل تحمل میکنیم (پیمان هوشمندزاده).
خیال
Imagination
جایی برای غیرواقعیزیستن
A Space for Living Beyond Reality
شمارۀ 116
دی ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | مهتاب موسوی، امیرحسین حسنپور، متین خامسی تهرانی، الناز عباسیان، امین خسروشاهی، مرضیه حقی، شاهد بنیاسدی، یلدا غیور، نگار آخوندزاده، هنگامه الهیفرد، مهدی عارفیان.
همهی ما، بارها و بارها در سرزمین بیمرز خیال قدم زدهایم و شاید روزهای بسیاری اتمسفر جهان خیالی، به ما اجازهی تنفس در تنگنای جهان واقعیت را داده است. خیال، شکستنِ جدارههای قطور واقعیت است در ذهن. مانند پَرزدن موجودات اساطیری، قدرت هنرمندانهی تصور را به رخ میکشند تا اثبات کند انسان، چیزی بیش از حواس پنجگانه است. شمارهی ۱۱۶ وقایع اتفاقیه کنکاشیست در محدودهی بینهایت خیال. ما با خیال زندهایم. واقعیت همان خط صاف تکراری همیشگی است که فقط راه برگشت ندارد اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان را قابل تحمل میکنیم (پیمان هوشمندزاده).

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، عارف قندیپور، ساجده ملکزاده، الناز عباسیان، مهدی عارفیان، حانیه عامل، یلدا غیور، مژده مقیسه، علی اسدیان، علی رحیمیزاده، محمدرضا امانی.
روزهایــی کــه نمیدانیــم چگونــه بــه شــب میرسانیمشــان، اغلــب بــا سرمشــغولیهای کاری و بیــکاری پــر شــدهاند؛ بــا شــلوغیهایی کــه مثــل کلافــی ســردرگم، قــلاب مــا را از صبــح بــه شــب میکشـاند. مـا بـا کارکـردن، زندگیمـان را از روزی بـه روز دیگـر حوالـه میدهیـم و در بیـن روزها، با رنـج و شـادیِ انتخـاب سرشـلوغیمان زندگـی میکنیـم. کارکـردن برای مـا مثل سـفر دزدان دریایی بـرای کشـف گنـج اسـت؛ مـا خودمـان را در رنـج سـفر در اقیانوسهـا شـریک میکنیـم و امیـدوار مینشـینیم تـا جایـی در یکـی از همیـن جزیرههـا، گنـج پنهـان تلاشهایمـان بـر مـا بدرخشـد. صدوپانزدهمین شـمارهی وقایع اتفاقیه از «خردهرنجهای هویتبخش» میگوید؛ مجموعه جسـتارهایی که سرکی میکشد در تجربیات زیستهی ما در مواجهه با عناصر جداییناپذیرِ کار و گنج پنهان تقال برای بقا.
خردهرنجهای هویتبخش
Identity Shaping Fragments of Pain
دربارهی کار
On Occupations
شمارۀ 115
آبان ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | هنگامه الهیفرد، سعیده ملکزاده، عارف قندیپور، ساجده ملکزاده، الناز عباسیان، مهدی عارفیان، حانیه عامل، یلدا غیور، مژده مقیسه، علی اسدیان، علی رحیمیزاده، محمدرضا امانی.
روزهایــی کــه نمیدانیــم چگونــه بــه شــب میرسانیمشــان، اغلــب بــا سرمشــغولیهای کاری و بیــکاری پــر شــدهاند؛ بــا شــلوغیهایی کــه مثــل کلافــی ســردرگم، قــلاب مــا را از صبــح بــه شــب میکشـاند. مـا بـا کارکـردن، زندگیمـان را از روزی بـه روز دیگـر حوالـه میدهیـم و در بیـن روزها، با رنـج و شـادیِ انتخـاب سرشـلوغیمان زندگـی میکنیـم. کارکـردن برای مـا مثل سـفر دزدان دریایی بـرای کشـف گنـج اسـت؛ مـا خودمـان را در رنـج سـفر در اقیانوسهـا شـریک میکنیـم و امیـدوار مینشـینیم تـا جایـی در یکـی از همیـن جزیرههـا، گنـج پنهـان تلاشهایمـان بـر مـا بدرخشـد. صدوپانزدهمین شـمارهی وقایع اتفاقیه از «خردهرنجهای هویتبخش» میگوید؛ مجموعه جسـتارهایی که سرکی میکشد در تجربیات زیستهی ما در مواجهه با عناصر جداییناپذیرِ کار و گنج پنهان تقال برای بقا.

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، نگار آخوندزاده، شکیبا صاحب، امیرحسین حسنپور، سعیده ملکزاده، مهدی عارفیان، حانیه عامل، مرضیه حقی، بردیا محبی صمیمی، نیما سلطانیان، فاطمه عطری، فربد مهاجر، بهاره باسخواه، نیلوفر عیدی، مهدی نعیمیان راد.
«انتظــار» زمــان را منجمــد میکنــد. از زمــان یــک وزن ســنگینی میســازد و پرتــش میکنــد روی دوشمــان تــا مثلا زندهبــودن را بهیادمــانِ بیــاورد. انتخــابِ دیگــری هــم پیــشپایمــان نمیگــذارد. ابدیــت را در زمانــی کوتــاه جــا میکنــد و میگویــد: زندگــی همیــن اســت. تحمــل کــن. شــماره ۱۱۴ وقایع اتفاقیــه «انتظــار» را در عینیتریــن و عریانتریــن حالــتِ آن بهنمایــش گذاشــته اســت. ایــن شــماره، خاطرههایــی از آدمهاییســت کــه میداننــد انتظــار چگونــه رنجیســت و فرامــوش نکردهانــد کــه روزی حجمِ ثقیــلِ انتظــار، چطــور بیتــاب، یــخزده و محبوسشان کــرده بــود. هنـگام انتظـار، لـولای در؛ زمان نمی چرخد و انتهای راهرو پیــدا نیســت. یــک ســاعت، یــک عمــر بــه درازا میکشــد و صــف بــه جلــو حرکــت نمیکنــد. بایــد زمــان را بهجــای پیمــودن، تــاب آورد. - هارولد شوایتزر
ابدیتی مثل انتظار
An Eternity of Waiting
دربارهی انتظار
On Waiting
شمارۀ 114
مهر ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، نگار آخوندزاده، شکیبا صاحب، امیرحسین حسنپور، سعیده ملکزاده، مهدی عارفیان، حانیه عامل، مرضیه حقی، بردیا محبی صمیمی، نیما سلطانیان، فاطمه عطری، فربد مهاجر، بهاره باسخواه، نیلوفر عیدی، مهدی نعیمیان راد.
«انتظــار» زمــان را منجمــد میکنــد. از زمــان یــک وزن ســنگینی میســازد و پرتــش میکنــد روی دوشمــان تــا مثلا زندهبــودن را بهیادمــانِ بیــاورد. انتخــابِ دیگــری هــم پیــشپایمــان نمیگــذارد. ابدیــت را در زمانــی کوتــاه جــا میکنــد و میگویــد: زندگــی همیــن اســت. تحمــل کــن. شــماره ۱۱۴ وقایع اتفاقیــه «انتظــار» را در عینیتریــن و عریانتریــن حالــتِ آن بهنمایــش گذاشــته اســت. ایــن شــماره، خاطرههایــی از آدمهاییســت کــه میداننــد انتظــار چگونــه رنجیســت و فرامــوش نکردهانــد کــه روزی حجمِ ثقیــلِ انتظــار، چطــور بیتــاب، یــخزده و محبوسشان کــرده بــود. هنـگام انتظـار، لـولای در؛ زمان نمی چرخد و انتهای راهرو پیــدا نیســت. یــک ســاعت، یــک عمــر بــه درازا میکشــد و صــف بــه جلــو حرکــت نمیکنــد. بایــد زمــان را بهجــای پیمــودن، تــاب آورد. - هارولد شوایتزر

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، نیلوفر قاآنی، سعیده ملکزاده، الهام یوسفی، نگار موقرمقدم، الناز عباسیان، مهدی عارفیان، بردیا محبی صمیمی، قاسم فتحی، فرزانه آگاه، مهدی نعیمیان راد.
نفرت، روایتگر زندگی هرروزهی ماست؛ قصهی خشمهای فروخورده، کلمههای تلنبارشده، واقعیتهای پنهانشده و ظرفهای لبریزشده. آدمها داستانِ نفرتهایشان را هرجایی نمیگویند، از بیانش وحشت دارند و میگذارندش گوشهای تا روزی آنقدر شجاعت پیدا کنند که بخواهند آن را از قلمروی ممنوعهها دربیاورند و به بقیه نشانش دهند. شمارهی ۱۱۳ وقایع اتفاقیه، :داستانِ یک شجاعت» است: ما نوشتیم و خواستیم که صدای نفرتهایمان شنیده شود. خندهدار نیست؟ من از نفرت بیش از عشق لذت میبرم. عشق بگیرنگیر دارد. کسلکننده است. توقع میآورد. عشق از تو استفاده میکند و بعد نظرش را تغییر میدهد. اما نفرت را تو استفاده میکنی. عشق تحقیرت میکند و نفرت در آغوشت میگیرد. - جانت فیچ
داستان یک شجاعت
A Tale of Courage
دربارهی نفرت
On Hatred
شمارۀ 113
شهریور ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، نیلوفر قاآنی، سعیده ملکزاده، الهام یوسفی، نگار موقرمقدم، الناز عباسیان، مهدی عارفیان، بردیا محبی صمیمی، قاسم فتحی، فرزانه آگاه، مهدی نعیمیان راد.
نفرت، روایتگر زندگی هرروزهی ماست؛ قصهی خشمهای فروخورده، کلمههای تلنبارشده، واقعیتهای پنهانشده و ظرفهای لبریزشده. آدمها داستانِ نفرتهایشان را هرجایی نمیگویند، از بیانش وحشت دارند و میگذارندش گوشهای تا روزی آنقدر شجاعت پیدا کنند که بخواهند آن را از قلمروی ممنوعهها دربیاورند و به بقیه نشانش دهند. شمارهی ۱۱۳ وقایع اتفاقیه، :داستانِ یک شجاعت» است: ما نوشتیم و خواستیم که صدای نفرتهایمان شنیده شود. خندهدار نیست؟ من از نفرت بیش از عشق لذت میبرم. عشق بگیرنگیر دارد. کسلکننده است. توقع میآورد. عشق از تو استفاده میکند و بعد نظرش را تغییر میدهد. اما نفرت را تو استفاده میکنی. عشق تحقیرت میکند و نفرت در آغوشت میگیرد. - جانت فیچ

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، سعیده ملکزاده، شکیبا صاحب، متین کیانپور، مهدی نعیمیان راد، شاهد بنیاسدی، مهدی عارفیان، هنگامه الهیفرد، ایلیا غلامی صومعهبزرگ، بردیا محبی صمیمی، شایان ریحانی، سلمان نظافت یزدی، حانیه عباسی، یگانه رضوی، مهشید علیزاده، مهرآذین مدرس، فاطمه شهدادی.
شمارهی ۱۱۲ وقایع اتفاقیه درنگیست بر مفهوم اسرارآمیز راز؛ مفهومی که وجه اشتراکش در ذهنیتهای مختلف، پنهانبودگیاش است و جوری گره خورده به احوال بیرونی و درونی آدمها که گاهی از نظر غایب میشود. در این شماره خودمان را به دست ماجراجویی با رازهای نامعلوم سپردیم و گفتیم: چه میشود وقتی روی پنهانمان را به هم نشان میدهیم؟ برملاشدن راز گونهای تسلیم است: رهاکردنِ خود در دستانِ دیگری. - عماد مرتضوی
وصف راز
The Tale of A Secret
دربارهی ناگفتهها
On The Untold
شمارۀ 112
مرداد ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، سعیده ملکزاده، شکیبا صاحب، متین کیانپور، مهدی نعیمیان راد، شاهد بنیاسدی، مهدی عارفیان، هنگامه الهیفرد، ایلیا غلامی صومعهبزرگ، بردیا محبی صمیمی، شایان ریحانی، سلمان نظافت یزدی، حانیه عباسی، یگانه رضوی، مهشید علیزاده، مهرآذین مدرس، فاطمه شهدادی.
شمارهی ۱۱۲ وقایع اتفاقیه درنگیست بر مفهوم اسرارآمیز راز؛ مفهومی که وجه اشتراکش در ذهنیتهای مختلف، پنهانبودگیاش است و جوری گره خورده به احوال بیرونی و درونی آدمها که گاهی از نظر غایب میشود. در این شماره خودمان را به دست ماجراجویی با رازهای نامعلوم سپردیم و گفتیم: چه میشود وقتی روی پنهانمان را به هم نشان میدهیم؟ برملاشدن راز گونهای تسلیم است: رهاکردنِ خود در دستانِ دیگری. - عماد مرتضوی

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، فربد مهاجر، فاطمه شهدادی، فرزانه آگاه، الهام یوسفی، سعیده ملکزاده، متین کیانپور، شکیبا صاحب، یگانه رضوی، مهدی عارفیان، الناز عباسیان، حانیه عامل، سپیده احمدزاده، رویا یداللهی.
معمولیبودن، ریشهی واقعگرایانهی جهانِ آدمّاست. آدمها جان میکنند از مرزهای در دسترس پا فراتر بگذارند، از دیگرانِ اطرافشان فاصله بگیرند، امور را جور دیگری ببینند و در زندگیشان جذابیتی شخصی ایجاد کنند تا نامعمولی و متفاوت جلوه کنند. اما ماجرا این است که مهم نیست این تلاش تا بینهایت ادامه دارد یا نه؛ آدمها همیشه به ریشهها برمیگردند. شمارهی ۱۱۱ وقایع اتفاقیه داستانِ نسخهی بدونِ روتوش آدمهاییست که میخواستند معمولی نباشند. همهي ما معمولی هستیم. خستهایم، شگفتانگیزیم، شجاعیم، قهرمانیم، بیپناهیم، فقط به روزش بستگی دارد. - برد ملترز
بهاحترام انسانِ میانه
In Honor of The Ordinary Man
دربارهی معمولیبودن
On Being Ordinary
شمارۀ 111
تیر ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، فربد مهاجر، فاطمه شهدادی، فرزانه آگاه، الهام یوسفی، سعیده ملکزاده، متین کیانپور، شکیبا صاحب، یگانه رضوی، مهدی عارفیان، الناز عباسیان، حانیه عامل، سپیده احمدزاده، رویا یداللهی.
معمولیبودن، ریشهی واقعگرایانهی جهانِ آدمّاست. آدمها جان میکنند از مرزهای در دسترس پا فراتر بگذارند، از دیگرانِ اطرافشان فاصله بگیرند، امور را جور دیگری ببینند و در زندگیشان جذابیتی شخصی ایجاد کنند تا نامعمولی و متفاوت جلوه کنند. اما ماجرا این است که مهم نیست این تلاش تا بینهایت ادامه دارد یا نه؛ آدمها همیشه به ریشهها برمیگردند. شمارهی ۱۱۱ وقایع اتفاقیه داستانِ نسخهی بدونِ روتوش آدمهاییست که میخواستند معمولی نباشند. همهي ما معمولی هستیم. خستهایم، شگفتانگیزیم، شجاعیم، قهرمانیم، بیپناهیم، فقط به روزش بستگی دارد. - برد ملترز

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، سلمان نظافت یزدی، فرزانه آگاه، مهدی نعیمیان راد، سعیده ملکزاده، قاسم فتحی، الناز عباسیان، شکیبا صاحب، مهدی عارفیان، حانیه عامل، نیلوفر قاآنی، بردیا محبی صمیمی، ارشیا سلطانی، پریسا پورمهدی، کاظم کلانتری، ترانه میرشاهی.
ساده است موسیقی را تنها زنجیرهای متوالی از آواهایی بیمعنا بدانیم که همدگیر را کامل میکنند؛ اما واقعیتِ مفاهیم همیشه پیچیدهتر از این پنداشتهای سادهانگارانه است. موسیقی، تجربههای بیانتهای انسانی را با خود حمل میکند؛ اینکه چه میبینیم و میشنویم و درک میکنیم. قدرتش در پیوند نیروی شنوایی و همهی دیگر ادراکات و نادراکاتِ ما از جهانِ بیرونیست انگار. موسیقی، عمیقترین احساساتمان را برمیانگیزد. ما را با جهانِ درونیمان مواجه میکند و این تازه آغازِ ماجراست. شمارهی ۱۱۰ را دقیقا از این نقطه شروع کردیم: ما کجا ایستادیم وقتی موسیقی ما را با عمقها رودررو میکند؟ کدامشان اول اتفاق افتاد؟ موسیقی یا بدبختی؟ آیا به موسیقی گوش دادم چون بدبخت بودم؟ یا بدبخت شدم چون به موسیقی گوش دادم؟ و آیا همهی این سوابق من را به یک آدم مالیخولیایی تبدیل میکند؟ - نیک هورنبی
دیدار، جایی در موسیقی
A Rendezvous, Somewhere In Music
دربارهی موسیقی
On Music
شمارۀ 110
خرداد ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، سلمان نظافت یزدی، فرزانه آگاه، مهدی نعیمیان راد، سعیده ملکزاده، قاسم فتحی، الناز عباسیان، شکیبا صاحب، مهدی عارفیان، حانیه عامل، نیلوفر قاآنی، بردیا محبی صمیمی، ارشیا سلطانی، پریسا پورمهدی، کاظم کلانتری، ترانه میرشاهی.
ساده است موسیقی را تنها زنجیرهای متوالی از آواهایی بیمعنا بدانیم که همدگیر را کامل میکنند؛ اما واقعیتِ مفاهیم همیشه پیچیدهتر از این پنداشتهای سادهانگارانه است. موسیقی، تجربههای بیانتهای انسانی را با خود حمل میکند؛ اینکه چه میبینیم و میشنویم و درک میکنیم. قدرتش در پیوند نیروی شنوایی و همهی دیگر ادراکات و نادراکاتِ ما از جهانِ بیرونیست انگار. موسیقی، عمیقترین احساساتمان را برمیانگیزد. ما را با جهانِ درونیمان مواجه میکند و این تازه آغازِ ماجراست. شمارهی ۱۱۰ را دقیقا از این نقطه شروع کردیم: ما کجا ایستادیم وقتی موسیقی ما را با عمقها رودررو میکند؟ کدامشان اول اتفاق افتاد؟ موسیقی یا بدبختی؟ آیا به موسیقی گوش دادم چون بدبخت بودم؟ یا بدبخت شدم چون به موسیقی گوش دادم؟ و آیا همهی این سوابق من را به یک آدم مالیخولیایی تبدیل میکند؟ - نیک هورنبی

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، مرضیه حقی، مهدی نعیمیان راد، ایلیا غلامی صومعهبزرگ، فرزانه آگاه، متین کیانپور، هنگامه الهیفرد، امیرحسین ظهوریان وطن، الناز عباسیان، حانیه عامل، شکیبا صاحب، بردیا محبی صمیمی، علی جلیلیان.
نامهنگاری، همرازی در یک ارتباط دونفرهست. درمیانگذاشتنِ افکار گاهی پیچیده و گاهی سادهلوحانه باا آشنایی که میداند نوشتن برای دیگری، آدمها را نجات میدهد. نامهها جهانِ خلوتی میشود که ساکنانِ اندکش در سایهی شورانگیز و شوقآور بدهوبستانِ کلمهها زندگی میکنند؛ جهانی که ممکن است هردم متلاشی شود، اما تجربهی ماندگار زیستن در آن تا همیشه تو را در آغوش خود نگه میدارد. نامهنگاری، همان جهانیست که ما در شمارهی ۱۰۹ وقایع اتفاقیه در آن پا گذاشتیم.
چه شد که نامه نوشتیم؟
How We Came To Write Letters
دربارهی گذشته و حال و آیندهی پاکتِ کلمات
On The Past, Present, And Future of The Envelope of Words
شمارۀ 109
اردیبهشت ۱۴۰۲
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، مرضیه حقی، مهدی نعیمیان راد، ایلیا غلامی صومعهبزرگ، فرزانه آگاه، متین کیانپور، هنگامه الهیفرد، امیرحسین ظهوریان وطن، الناز عباسیان، حانیه عامل، شکیبا صاحب، بردیا محبی صمیمی، علی جلیلیان.
نامهنگاری، همرازی در یک ارتباط دونفرهست. درمیانگذاشتنِ افکار گاهی پیچیده و گاهی سادهلوحانه باا آشنایی که میداند نوشتن برای دیگری، آدمها را نجات میدهد. نامهها جهانِ خلوتی میشود که ساکنانِ اندکش در سایهی شورانگیز و شوقآور بدهوبستانِ کلمهها زندگی میکنند؛ جهانی که ممکن است هردم متلاشی شود، اما تجربهی ماندگار زیستن در آن تا همیشه تو را در آغوش خود نگه میدارد. نامهنگاری، همان جهانیست که ما در شمارهی ۱۰۹ وقایع اتفاقیه در آن پا گذاشتیم.

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، قاسم فتحی، متین کیانپور، شکیبا صاحب، بردیا محبی صمیمی، شاهد بنیاسدی، نیلوفر قاآنی، علی جلیلیان، مهدی عارفیان، الناز عباسیان، حانیه عامل، سعیده ملکزاده، فرزانه آگاه، پریسا پورمهدی، محمدسجاد کاشانی، ترانه میرشاهی، مرتضی عنابستانی، محبوبه عظیمنژاد.
شب زندگی خالصتر است؛ جایی که از فرمها خارج میشویم و وارد بُعد بعدی زندگی میشویم. جایی که نور محدود است و ما آن را فقط به سمت چیزهایی که واقعا میخواهیم، میتابانیم. زیستشبانه؛ تجربهی حرکت بدون شتاب، راههای کوتاه، فکرهای طولانی و پرواز به سمت ناپیداییها و پاروزدن به جانب نادیدههاست. تجربهای که در این شماره از آن نوشتیم.
جایی که تاریکی میتابد
Where Darkness Shines
دربارهی زیستِ شبانه
On Nocturnal Life
شمارۀ 107 و 108
اسفند ۱۴۰۱
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، قاسم فتحی، متین کیانپور، شکیبا صاحب، بردیا محبی صمیمی، شاهد بنیاسدی، نیلوفر قاآنی، علی جلیلیان، مهدی عارفیان، الناز عباسیان، حانیه عامل، سعیده ملکزاده، فرزانه آگاه، پریسا پورمهدی، محمدسجاد کاشانی، ترانه میرشاهی، مرتضی عنابستانی، محبوبه عظیمنژاد.
شب زندگی خالصتر است؛ جایی که از فرمها خارج میشویم و وارد بُعد بعدی زندگی میشویم. جایی که نور محدود است و ما آن را فقط به سمت چیزهایی که واقعا میخواهیم، میتابانیم. زیستشبانه؛ تجربهی حرکت بدون شتاب، راههای کوتاه، فکرهای طولانی و پرواز به سمت ناپیداییها و پاروزدن به جانب نادیدههاست. تجربهای که در این شماره از آن نوشتیم.

صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، مرتضی عنابستانی، مهدی نعیمیان راد، الناز عباسیان، الهام یوسفی، پریسا پورمهدی، فرزانه آگاه، سعیده ملکزاده، شکیبا صاحب، بردیا محبی صمیمی، هنگامه الهیفرد، امیرحسین ظهوریان وطن، حانیه عامل، محمدسجاد کاشانی، مهلقا رحیمپور.
نوشتن، تلاشیست برای توصیف آنچه وقتی دستمان را در تاریکی فرو بردهایم؛ لمس میکنیم و برای معنابخشی به تمام ادراکات منحصربهفردی که در مسیرهای زندگی تجربه کردهایم و نوشتن از «نوشتن» در این نوبت «وقایع اتفاقیه» حرکتیست برای بهاشتراکگذاری آنچه در دنیای پشت میز تحریر برای نویسندهای که میخواهد درهای نامرئی زندگیاش را به روی خواننده باز کند؛ میگذرد.
حکایت کاغذها و قلمها
The Tale of Papers and Pens
دربارهی نوشتن
On Writing
شمارۀ 106
بهمن ۱۴۰۱
صاحب امتیاز | سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی
با آثاری از | شادی اسعدی، مرتضی عنابستانی، مهدی نعیمیان راد، الناز عباسیان، الهام یوسفی، پریسا پورمهدی، فرزانه آگاه، سعیده ملکزاده، شکیبا صاحب، بردیا محبی صمیمی، هنگامه الهیفرد، امیرحسین ظهوریان وطن، حانیه عامل، محمدسجاد کاشانی، مهلقا رحیمپور.
نوشتن، تلاشیست برای توصیف آنچه وقتی دستمان را در تاریکی فرو بردهایم؛ لمس میکنیم و برای معنابخشی به تمام ادراکات منحصربهفردی که در مسیرهای زندگی تجربه کردهایم و نوشتن از «نوشتن» در این نوبت «وقایع اتفاقیه» حرکتیست برای بهاشتراکگذاری آنچه در دنیای پشت میز تحریر برای نویسندهای که میخواهد درهای نامرئی زندگیاش را به روی خواننده باز کند؛ میگذرد.

داستان مسیر است! جستاری برآمده از تجربۀ زیسته یک ماهۀ سردبیر در قبال سوژۀ محوری و آنچه در هر شماره به وقوع پیوسته یا به هر دلیلی به سرانجام نرسیده است.
خبیث اعظم! پس از چندین روز دستوپنجه نرمکردن با بیماری و بیحالی، این آخرین چیزی بود که انتظار شنیدنش را از رئیسم داشتم. به محل کارم که پا گذاشتم با چنان گرما و صمیمیتی، خبیث اعظم صدایم کردند که انگار سالهاست که به این لقب معروفم. چند لحظهای طول کشید...
خبیث اعظم! پس از چندین روز دستوپنجه نرمکردن با بیماری و بیحالی، این آخرین چیزی بود که انتظار شنیدنش را از رئیسم داشتم. به محل کارم که پا گذاشتم با چنان گرما و صمیمیتی، خبیث اعظم صدایم کردند که انگار سالهاست که به این لقب معروفم. چند لحظهای طول کشید تا پاسخی بیابم که تعجبم را نشان دهد و پس از آن هم هرچقدر دلیل و منطق آوردم و خواهش و التماس کردم که من لیاقت...
خبیث اعظم! پس از چندین روز دستوپنجه نرمکردن با بیماری و بیحالی، این آخرین چیزی بود که انتظار شنیدنش را از رئیسم داشتم. به محل کارم که پا گذاشتم با چنان گرما و صمیمیتی، خبیث اعظم صدایم کردند که انگار سالهاست که به این لقب معروفم. چند لحظهای طول کشید...
خبیث اعظم! پس از چندین روز دستوپنجه نرمکردن با بیماری و بیحالی، این آخرین چیزی بود که انتظار شنیدنش را از رئیسم داشتم. به محل کارم که پا گذاشتم با چنان گرما و صمیمیتی، خبیث اعظم صدایم کردند که انگار سالهاست که به این لقب معروفم. چند لحظهای طول کشید تا پاسخی بیابم که تعجبم را نشان دهد و پس از آن هم هرچقدر دلیل و منطق آوردم و خواهش و التماس کردم که من لیاقت...
مفاهیم یا آنچناناند که هستند یا آنچناناند که ما میفهمیم و معنایشان میکنیم. زیستنگاری روایت تجربۀ زیستۀ هر نویسنده است در پیوستگی با مفاهیم محوری هر شماره و چرخیدن در ابعاد مختلف آن مفهوم و توصیف بههمپیوسته و هدفمندکردهها، دیدهها، شنیدهها و چشیدههایش.
مدتهاست دارم این خباثت را مرتکب میشوم. همسرم، با یک بچهی کوچک در خانه، خواب و خسته از شیردهی شبانهروزی و چندنوبته، یکهو صبح بیدار میشود و موقع رفتن به من، به منی که هزارجور نوشته نیمهتمام همیشه توی لپتاپم دارم و مدام هم دارم به یکیدوتایشان فکر میکنم...
مدتهاست دارم این خباثت را مرتکب میشوم. همسرم، با یک بچهی کوچک در خانه، خواب و خسته از شیردهی شبانهروزی و چندنوبته، یکهو صبح بیدار میشود و موقع رفتن به من، به منی که هزارجور نوشته نیمهتمام همیشه توی لپتاپم دارم و مدام هم دارم به یکیدوتایشان فکر میکنم و قول میدهم که بهموقع میرسانمشان، میگوید: «پیاز بخری حتما». و راستش چند نوبت ناچار شدم نشنیده بگیرم و در...
صبح روز تابستانی پیرمرد داخل شد و نسخه را به من داد. مثل همیشه به خوش و بش نشسته بود و صحبتهایش به قدری گرم بود که ما را مشغول خود میکرد. شیفت خلوتی بود. دستورات نسخه را به او دادم و از داروخانه خارج شد. کمتر از یک دقیقه که گذشت جرقهای در ذهنم زد. از آن...
صبح روز تابستانی پیرمرد داخل شد و نسخه را به من داد. مثل همیشه به خوش و بش نشسته بود و صحبتهایش به قدری گرم بود که ما را مشغول خود میکرد. شیفت خلوتی بود. دستورات نسخه را به او دادم و از داروخانه خارج شد. کمتر از یک دقیقه که گذشت جرقهای در ذهنم زد. از آن جرقههایی که مثلا حین رانندگی به خودت میآیی میبینی که حواست نبوده و به انتهای مسیر رسیدهای. با خودم دستوراتی...
ساعت ۲:۲۱ : خوابم نمیبَرَد. ساعت ۳:۰۰ : میترسم. ساعت ۳:۴۶ : نمیتوانم حرکت کنم، میترسم، خیلی میترسم. این جملهها را نیمهشبِ بیستوچهارم خرداد بود که به خودم میگفتم. اخبار را چک میکردم و قفل شده بودم. نام محلهی خواهرم را کنار کلمههایی شبیه...
ساعت ۲:۲۱ : خوابم نمیبَرَد. ساعت ۳:۰۰ : میترسم. ساعت ۳:۴۶ : نمیتوانم حرکت کنم، میترسم، خیلی میترسم. این جملهها را نیمهشبِ بیستوچهارم خرداد بود که به خودم میگفتم. اخبار را چک میکردم و قفل شده بودم. نام محلهی خواهرم را کنار کلمههایی شبیه انفجار، صدای مهیب و آوار و یکسری عکس که بهشدت ترسناک بودند، غیرواقعی به نظر میرسیدند، دیده بودم و قفل شده...
اصلا مگر میشود درباره خباثت چیزی نوشت یا گفت؟ وقتی که داشتم به پیام یکی از اعضای تحریریه وقایع اتفاقیه نگاه میکردم که از من خواسته بود در این شماره دوباره دستبهقلم شوم و چیزی بنویسم اولین چیزی که یادم افتاد این بود که من این حرف را در جلسه ایدهپردازی این...
اصلا مگر میشود درباره خباثت چیزی نوشت یا گفت؟ وقتی که داشتم به پیام یکی از اعضای تحریریه وقایع اتفاقیه نگاه میکردم که از من خواسته بود در این شماره دوباره دستبهقلم شوم و چیزی بنویسم اولین چیزی که یادم افتاد این بود که من این حرف را در جلسه ایدهپردازی این شماره گفته بودم و مثل وکیل مدافع تمام عیار مفهوم خباثت، خیلی جدی گفته بودم که خباثتی که بخواهی در مورد آن حرف...
مدتهاست دارم این خباثت را مرتکب میشوم. همسرم، با یک بچهی کوچک در خانه، خواب و خسته از شیردهی شبانهروزی و چندنوبته، یکهو صبح بیدار میشود و موقع رفتن به من، به منی که هزارجور نوشته نیمهتمام همیشه توی لپتاپم دارم و مدام هم دارم به یکیدوتایشان فکر میکنم...
مدتهاست دارم این خباثت را مرتکب میشوم. همسرم، با یک بچهی کوچک در خانه، خواب و خسته از شیردهی شبانهروزی و چندنوبته، یکهو صبح بیدار میشود و موقع رفتن به من، به منی که هزارجور نوشته نیمهتمام همیشه توی لپتاپم دارم و مدام هم دارم به یکیدوتایشان فکر میکنم و قول میدهم که بهموقع میرسانمشان، میگوید: «پیاز بخری حتما». و راستش چند نوبت ناچار شدم نشنیده بگیرم و در...
صبح روز تابستانی پیرمرد داخل شد و نسخه را به من داد. مثل همیشه به خوش و بش نشسته بود و صحبتهایش به قدری گرم بود که ما را مشغول خود میکرد. شیفت خلوتی بود. دستورات نسخه را به او دادم و از داروخانه خارج شد. کمتر از یک دقیقه که گذشت جرقهای در ذهنم زد. از آن...
صبح روز تابستانی پیرمرد داخل شد و نسخه را به من داد. مثل همیشه به خوش و بش نشسته بود و صحبتهایش به قدری گرم بود که ما را مشغول خود میکرد. شیفت خلوتی بود. دستورات نسخه را به او دادم و از داروخانه خارج شد. کمتر از یک دقیقه که گذشت جرقهای در ذهنم زد. از آن جرقههایی که مثلا حین رانندگی به خودت میآیی میبینی که حواست نبوده و به انتهای مسیر رسیدهای. با خودم دستوراتی...
ساعت ۲:۲۱ : خوابم نمیبَرَد. ساعت ۳:۰۰ : میترسم. ساعت ۳:۴۶ : نمیتوانم حرکت کنم، میترسم، خیلی میترسم. این جملهها را نیمهشبِ بیستوچهارم خرداد بود که به خودم میگفتم. اخبار را چک میکردم و قفل شده بودم. نام محلهی خواهرم را کنار کلمههایی شبیه...
ساعت ۲:۲۱ : خوابم نمیبَرَد. ساعت ۳:۰۰ : میترسم. ساعت ۳:۴۶ : نمیتوانم حرکت کنم، میترسم، خیلی میترسم. این جملهها را نیمهشبِ بیستوچهارم خرداد بود که به خودم میگفتم. اخبار را چک میکردم و قفل شده بودم. نام محلهی خواهرم را کنار کلمههایی شبیه انفجار، صدای مهیب و آوار و یکسری عکس که بهشدت ترسناک بودند، غیرواقعی به نظر میرسیدند، دیده بودم و قفل شده...
اصلا مگر میشود درباره خباثت چیزی نوشت یا گفت؟ وقتی که داشتم به پیام یکی از اعضای تحریریه وقایع اتفاقیه نگاه میکردم که از من خواسته بود در این شماره دوباره دستبهقلم شوم و چیزی بنویسم اولین چیزی که یادم افتاد این بود که من این حرف را در جلسه ایدهپردازی این...
اصلا مگر میشود درباره خباثت چیزی نوشت یا گفت؟ وقتی که داشتم به پیام یکی از اعضای تحریریه وقایع اتفاقیه نگاه میکردم که از من خواسته بود در این شماره دوباره دستبهقلم شوم و چیزی بنویسم اولین چیزی که یادم افتاد این بود که من این حرف را در جلسه ایدهپردازی این شماره گفته بودم و مثل وکیل مدافع تمام عیار مفهوم خباثت، خیلی جدی گفته بودم که خباثتی که بخواهی در مورد آن حرف...
گشتن در بین روزآمدهای مربوط و نامربوط به محور موضوعیست؛ برگزیدن نکتهای دارای محل تأمل و تشریح تأثیرات آن بر مسیر زندگی و جهانبینی ما. روزنگاری، حیات خلوت موضوعاتیست که نه میتوان نادیده گرفت؛ نه در قالب موضوع اصلی میگنجد.
«بدی در جهان نه از طبیعت، بلکه از خود انسانها ناشی میشود.» - آرتور شوپنهاور هستِ خیر و شر در وجود آدمی همانطور مبرهن است که نفس کشیدن او. هیچ شکی در آن نیست، اما یک حس دیگر، احساسی برخاسته از شرمی درونی، عذابی هموار و سرزنشی مدام که او را وامیدارد از...
«بدی در جهان نه از طبیعت، بلکه از خود انسانها ناشی میشود.» - آرتور شوپنهاور هستِ خیر و شر در وجود آدمی همانطور مبرهن است که نفس کشیدن او. هیچ شکی در آن نیست، اما یک حس دیگر، احساسی برخاسته از شرمی درونی، عذابی هموار و سرزنشی مدام که او را وامیدارد از شر... آنکه بدی را آسوده انجام ندهد. آنچه عیان است همین وجدانی است که آرام ندارد در هیاهوی وجود خباثت درونی...
«بگذارید جهانی در غم و درد او بسوزد!» این عبارت، فریاد آن جنگجوی آزادهای بود که در طول حیات مبارزاتیاش یکایک عزیزانش را و در این لحظه آخر، معشوقه دیرینه خود را از دست داده بود تا بلکه به آرمانخواهی شورشی خود جامه عمل بپوشاند و در نهایت هم به سر منزل مقصود...
«بگذارید جهانی در غم و درد او بسوزد!» این عبارت، فریاد آن جنگجوی آزادهای بود که در طول حیات مبارزاتیاش یکایک عزیزانش را و در این لحظه آخر، معشوقه دیرینه خود را از دست داده بود تا بلکه به آرمانخواهی شورشی خود جامه عمل بپوشاند و در نهایت هم به سر منزل مقصود رسیده بود. حالا که به اقتضای زمانه بر سریر قدرت تکیه زده و تبدیل به بت مقدسی شده بود که پرستش را خوش...
یکی از موضوعات پیشنهادی کتاب نگارش سال یازدهم این بیت جناب مولاناست، که میبایست دانشآموزان مقاله کوتاهی را با توجه به یک کتاب بنویسند . بیت این است: اینکه گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم در فرصتی که به دانشآموزانم برای نوشتن...
یکی از موضوعات پیشنهادی کتاب نگارش سال یازدهم این بیت جناب مولاناست، که میبایست دانشآموزان مقاله کوتاهی را با توجه به یک کتاب بنویسند . بیت این است: اینکه گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم در فرصتی که به دانشآموزانم برای نوشتن دادم خودم هم وسوسه شدم تا دست به قلم ببرم و بنویسم. بیت را دوباره با خودم خواندم؛ روبهروشدن اختیار با...
تصور میکنم باید از دنبال بدترینها گشتن دست بکشیم. بدها از بدترها و بدترینها، قدرت بیشتری برای تخریب دارند. کمی گذشت، از عمری که لجامگسیخته در حال عبور بود و من احساس میکردم هیچ اتفاق بد مخصوصی، یا حادثهی قهری ناگواری برایم نیفتاده است؛ اما لایههای...
تصور میکنم باید از دنبال بدترینها گشتن دست بکشیم. بدها از بدترها و بدترینها، قدرت بیشتری برای تخریب دارند. کمی گذشت، از عمری که لجامگسیخته در حال عبور بود و من احساس میکردم هیچ اتفاق بد مخصوصی، یا حادثهی قهری ناگواری برایم نیفتاده است؛ اما لایههای درونی وجودم، احساساتی چون ناکامی و جهل و غمی فشرده را بیٰآنکه منشائی شفاف و قابل وصف داشته باشد، به دوش...
«بدی در جهان نه از طبیعت، بلکه از خود انسانها ناشی میشود.» - آرتور شوپنهاور هستِ خیر و شر در وجود آدمی همانطور مبرهن است که نفس کشیدن او. هیچ شکی در آن نیست، اما یک حس دیگر، احساسی برخاسته از شرمی درونی، عذابی هموار و سرزنشی مدام که او را وامیدارد از...
«بدی در جهان نه از طبیعت، بلکه از خود انسانها ناشی میشود.» - آرتور شوپنهاور هستِ خیر و شر در وجود آدمی همانطور مبرهن است که نفس کشیدن او. هیچ شکی در آن نیست، اما یک حس دیگر، احساسی برخاسته از شرمی درونی، عذابی هموار و سرزنشی مدام که او را وامیدارد از شر... آنکه بدی را آسوده انجام ندهد. آنچه عیان است همین وجدانی است که آرام ندارد در هیاهوی وجود خباثت درونی...
«بگذارید جهانی در غم و درد او بسوزد!» این عبارت، فریاد آن جنگجوی آزادهای بود که در طول حیات مبارزاتیاش یکایک عزیزانش را و در این لحظه آخر، معشوقه دیرینه خود را از دست داده بود تا بلکه به آرمانخواهی شورشی خود جامه عمل بپوشاند و در نهایت هم به سر منزل مقصود...
«بگذارید جهانی در غم و درد او بسوزد!» این عبارت، فریاد آن جنگجوی آزادهای بود که در طول حیات مبارزاتیاش یکایک عزیزانش را و در این لحظه آخر، معشوقه دیرینه خود را از دست داده بود تا بلکه به آرمانخواهی شورشی خود جامه عمل بپوشاند و در نهایت هم به سر منزل مقصود رسیده بود. حالا که به اقتضای زمانه بر سریر قدرت تکیه زده و تبدیل به بت مقدسی شده بود که پرستش را خوش...
یکی از موضوعات پیشنهادی کتاب نگارش سال یازدهم این بیت جناب مولاناست، که میبایست دانشآموزان مقاله کوتاهی را با توجه به یک کتاب بنویسند . بیت این است: اینکه گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم در فرصتی که به دانشآموزانم برای نوشتن...
یکی از موضوعات پیشنهادی کتاب نگارش سال یازدهم این بیت جناب مولاناست، که میبایست دانشآموزان مقاله کوتاهی را با توجه به یک کتاب بنویسند . بیت این است: اینکه گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم در فرصتی که به دانشآموزانم برای نوشتن دادم خودم هم وسوسه شدم تا دست به قلم ببرم و بنویسم. بیت را دوباره با خودم خواندم؛ روبهروشدن اختیار با...
تصور میکنم باید از دنبال بدترینها گشتن دست بکشیم. بدها از بدترها و بدترینها، قدرت بیشتری برای تخریب دارند. کمی گذشت، از عمری که لجامگسیخته در حال عبور بود و من احساس میکردم هیچ اتفاق بد مخصوصی، یا حادثهی قهری ناگواری برایم نیفتاده است؛ اما لایههای...
تصور میکنم باید از دنبال بدترینها گشتن دست بکشیم. بدها از بدترها و بدترینها، قدرت بیشتری برای تخریب دارند. کمی گذشت، از عمری که لجامگسیخته در حال عبور بود و من احساس میکردم هیچ اتفاق بد مخصوصی، یا حادثهی قهری ناگواری برایم نیفتاده است؛ اما لایههای درونی وجودم، احساساتی چون ناکامی و جهل و غمی فشرده را بیٰآنکه منشائی شفاف و قابل وصف داشته باشد، به دوش...